۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

مقدمه
با پایان دوران نوجوانی و آغاز مرحله جوانی بسیاری از مشکلاتی که با آغاز بلوغ برای فرد بوجود آمده بود (تاثیر بلوغ در رفتار جوانان)، فروکش کرده و تا حدودی فرد توانسته است به ثباتی نسبی قدم بگذارد. جایگاهها ، نقش و هویت جوان تا حدودی برایش روشن شده و از این پس می‌رود تا شرائط و موقعیت خود را مستحکم‌تر و باثبات‌تر سازد، هرچند آثار مربوط به بحرانهای مرحله قبل ممکن است هنوز وجود داشته باشد و برخی جوانان هنوز با مسائلی چون سردرگمی و هویت روبرو باشند.

در هر حال عوامل مختلفی می‌تواند گذر از مرحله نوجوانی را به جوانی متاثر سازد. برخی عوامل به صورت عوامل تاخیر دهنده و برخی عوامل به عنوان تسهیل کننده گذر از این مرحله می‌باشند. به هر حال جوانی آغاز می‌شود و فرد وارد دورانی می‌شود که هرچند پخته‌تر و تواناتر از مراحل قبلی است، اما هنوز با مشکلاتی گریبانگیر است که با سرنوشت او در مراحل بعدی زندگی ارتباط مستقیم دارند.

رشد جسمی دوران جوانی
رشد جسمی تا رسیدن به این دوره دو مرحله بحرانی و جهشی خود را پشت سر گذاشته است. در دوره کودکی و به ویژه دوره نوجوانی ، رشد جسمی چشم گیر بوده و با تغییرات اساسی مشخص می‌شود. با شروع جوانی آهنگ رشد تدریجی‌تر و کندتر می‌گردد و دیگر آن سرعت مرحله قبل را ندارد. رشد قد و اندامهای بدن هرچند متوقف نشده، ولی بسیار کند شده است.

رشد فکری ، شناختی و عاطفی هنوز ادامه دارد و تجاربی که جوان با آنها برخورد می‌کند، فکر و بینش او را تحت تاثیر قر ار می‌دهد. در مرحله قبل اگر نوجوان در تلاش بر عنادورزی در مقابل افکار و شناختهایی بود که از اطراف و به ویژه از طرف والدین به او دیکته می‌شد، در این دوران تمام تلاش جوان رسیدن به یک ثبات فکری و شناختی است. هرچند در این دوران نیز گرایشات مختلفی از طرف جوان تجربه می‌شود و مکاتب مختلفی را انتخاب می‌نماید، اما هدف از آنها بر هم ریختن و عنادجوئی با ارزشهای دیکته شده برای او نیست. بلکه او در تلاش برای استحکام بخشیدن به هویت خود است و در این راه ممکن است دست به امتحانها و انتخابهای مختلف بزند.

جوانی که دوره نوجوانی را در شرائط مناسب و به صورت سالم و مناسبی پشت سر گذاشته، هویت کاملتری از خود دارد و با دشواریهای کمتری نسبت به افرادی که نوجوانی پرتلاطمی داشته‌اند، روبرو است.

عواطف در این دوران هنوز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند. هرچند غلیان عواطف و هیجانات دیگر آن تلاطم دوران نوجوانی را ندارد، اما نیاز به عشق و صمیمیت از ویژگیهای اساسی دوره جوانی است و تفاوت آن با عواطف دوران نوجوانی ، ثبات و هدفمندتر شدن آن است. نوجوان با جوشش عواطف و هیجانات ناگهانی خود روبروست، به صورتی که توانایی کامل برای کنترل مناسب آنها ندارد. خیال‌پردازیهای شدید ، دوستیهای بسیار صمیمی و روابط با جنس مخالف مضرهایی برای عواطف دوران نوجوانی هستند. در حالی که در دوره جوانی فرد تلاش می‌کند، سر و سامانی به عواطف خود بدهد و تصمیماتی برای آنها اتخاذ کند.

اریک اریکسون دوره جوانی را دوره صمیمیت و تعلق می‌داند و معتقد است که با شکل گیری هویت ، فرد آماده می‌شود تا به مرحله رشد روانی اجتماعی پا بگذارد. در این محله فرد می‌تواند بر اساس عشق ، صمیمیت ، دوست داشتن و تعهد رابطه برقرار کند. بر عکس اجتناب از برقراری رابطه با دیگران ، فرو رفتن در خود است که منجر می‌شود فرد به گوشه‌گیری و انزوا پناه ببرد. نیاز به تعلق و صمیمیتی که در این دوران در فرد وجود دارد، منتج به مساله مهم ازدواج می‌شود. در واقع این دوران را دوران ازدواج نیز نامیده‌اند.

مشکلات مربوط را به تصمیم گیری و انتخابها در جوانی
با رسیدن به یک هویت نسبتا کاملتر ، فرد خواه ناخواه در شرائطی قرار می‌گیرد که ملزم به اتخاذ تصمیمات و انجام انتخابهایی است که اهمیت ویژه‌ای در زندگی فرد دارند. برخی از این تصمیم گیریها و انتخابها سرنوشت ساز هستند، مثل ازدواج ، مثل انتخاب شغل و برخی تصمیماتی هستند، ساده‌تر و جزئی‌تر. برای انجام این انتخابها جوان نیاز به شناختهای کامل ، استفاده از راهبردهای مناسب و کمک و یاری راهنمایان دارد. افزایش توان فکری جوان و بالا بردن قدرت تصمیم گیری وی ، اهمیت بسزائی در صحت انتخابهای او خواهد داشت.

ازدواج و انتخاب شغل: دو مشکل اساسی جوانی
دو ویژگی مهمی که در جوانی از رنگ و نمای خاصی برخوردار است و در واقع هر دو از دوره نوجوانی شکل گرفته و بتدریج متکامل‌تر شده‌اند، تمایلات عاطفی و استقلال طلبی است. تمایلات عاطفی جوان را به انتخاب کانونی که نیازهای او را ارضا می‌سازد، می‌کشاند و تمایلات استقلال طلبانه به اتخاذ راهبردهایی برای کسب استقلال مالی ، فکری و ... .

تلاش ویژه جوان برای کسب استقلال مالی بسیار بارز و روشن است و او را وادار به انجام چالشهایی می‌کند تا در راستای انگیزه‌ها و اهداف خود به دنبال یک منبع درآمد باشد. بخشی از مشکلات مربوط به شغل به انتخابهای جوان برمی‌گردد و بخش مهم دیگری از آن به شرائط و موقعیتهای اجتماعی. اما در هر حال بالا بردن شناختهای فرد و قدرت تصمیم گیری و توان او برای استفاده از شرائط و فرصتها و خویشتن شناسی و کشف استعدادها نقش مهمی در موفقیت او برای غلبه بر موانع موجود بازی می‌کند. همین خصوصیات در انتخاب او برای ازدواج و فراهم آوردن شرائط مناسب نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.

نیازهای مرحله نوجوانی

اهمیت توجه به نیازهای نوجوانی
نوجوانی مرحله تغییرات اساسی است. تغییراتی که در ابعاد مختلف جسمی ، روانی و اجتماعی نمود پیدا می‌کنند. وجود این تغییرات نیازهای جدیدی را برای وی بوجود می‌آورد. برآورده شدن مناسب این نیازها به نوبه خود سازگاری سریعتر و بهتر او را با آنها میسر می‌سازد. در کنار بحران و تحولی که نوجوان در این دوره سنی تجربه می‌کند، عدم برآورده شدن این نیازها به شیوه مناسب مشکلات افزون‌تر را موجب می‌شوند. از این لحاظ توجه به شناخت این نیازها قدم اساسی در کمک به نوجوان در گذر از این دوران است. خانواده و در سطح گسترده‌تر اجتماع با کاربست شیوه‌ها و برنامه ریزیهای مناسب ، بهداشت دوران نوجوانی را فراهم آورده و زندگی و شخصیت سالم‌تری را برای وی رقم می‌زند.

نیازهای زیستی دوره نوجوانی
رشد جسمی ویژگی بارز تغییرات دوران بلوغ است. به دنبال رشد قد ، وزن ، رشد عضلات و حجم قلب و تغییرات متابولیکی ، نیازهای تغذیه‌ای وی تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. در دوران نوجوانی نیازهای غذایی نوجوان هم از لحاظ کمیت (به علت ازدیاد سرعت رشد) و هم از لحاظ کیفیت قابل اهمیت است. رشد بافتهای عضلانی احتیاج به رژیم غذایی سرشار از مواد پروتئینی دارد. پس از دوازده سالگی احتیاجات غذایی دختر و پسر متفاوت می‌شود. بنابراین دستورالعمل درست تغذیه آنها نیز دیگر نمی‌تواند یکسان باشد. دختران نوجوان به 2500 کالری و 80 تا 100 گرم پروتئین نیاز دارند که تقریبا 15% کالریهای لازم باید از طریق پروتئینها ، 25 درصد از طریق چربیها و 60 درصد از طریق گلوسیدها و مواد قندی تامین شوند. تغذیه درست دختر نوجوان آماده ساختن او برای توانایی مادر شدن است.

در حدود بلوغ ، افزایش وزن پسران با پراشتهایی و سیری ناپذیری آنها نمود پیدا می‌کند. حتی با یک فعالیت طبیعی مصرف کالری نوجوان پسر به اندازه احتیاجات یک بزرگسال که کارهای سنگین انجام می‌دهد، خواهد بود. احتیاجات غذایی ، نیاز به کلسیم و پروتئین و مواد معدنی به علت بالا رفتن سرعت رشد نسبت به دیگر دوران افزایش چشمگیر پیدا می‌کند. عدم ارضا نیازهای تغذیه‌ای نوجوان صدمات و آسیبهای جدی می‌تواند به بار آورد. مقاومت این نوجوان در برابر بیماریهای عفونی معمولا کمتر است. توان انجام کارهای سنگین را ندارد و دختران به هنگامی که زن جوانی شده و باردار می‌شوند، شرائط بارداری را به سختی تحمل می‌کنند.

نیازهای عاطفی مرحله نوجوانی
رشد احساسات و عواطف بخش اصلی ویژگی دوران نوجوانی را تشکیل می‌دهد. شناخت ویژگیهای این تحولات عاطفی کلید اصلی حل مشکلات عاطفی این دوره است. با توجه به این که در این دوران بیداری هیجانات زندگی عاطفی نوجوان را دربر می‌گیرد، وی با نیاز شدید به دوست داشتن و دوست داشته شدن مواجه است. گاه این نیاز به صورت برقراری پیوندهای دوستی و گاه در خیالپردازیها و رویاهای نوجوان نمود پیدا می‌کند.

بر این اساس و با توجه به نیاز مبرم نوجوان به تامل و تفکر و درونی شدن احساسات وی ، لازم است فرصتهای کافی برای اینکه پاره‌ای از ساعات با خود خلوت کند و به اندیشه فرو رود، در اختیار وی قرار گیرد و والدین و مربیان آگاهانه و ناآگاهانه خلوت مورد نیاز او را بر هم نزنند و با این عمل علاوه بر ارضا نیاز طبیعی او ، اعتماد او را نسبت به خود سلب ننمایند. با این حال با توجه به سرکش بودن عواطف نوجوان و نیاز به کنترل و نظارت بزرگترها ، این نظارت نباید به صورت سختگیرانه و بی‌توجه به نیازها و شرائط نوجوان صورت گرفته و از حد اعتدلال خارج شود.


با توجه به بی‌ثباتی عاطفی این دوران و زود رنجی ، نوجوان نیاز دارد که همواره تکیه گاه مطمئنی برای خویش داشته باشد، به بزرگترها اعتماد کند و در مواقع ناامیدی و نگرانی به این پناهگاه مطمئن پناه ببرد.


نوجوانان شدیدا نوجو و تازه طلب هستند. نیاز به تجارب جدید و متنوع دارند. این نیازها نیز با توجه به شرائط فرهنگی و اعتقادی باید به شیوه مناسب مورد توجه قرار گیرند. از نمودهای این ویژگی تمایل به مدلهای جدید لباس ، آرایش و ... است.


ماجراجوئی ویژگی مهم دیگر این دوران است که باید مورد توجه قرار گرفته و نیازهای نوجوان و شرائط و امکانات سالم برای ارضا این نیاز وی فراهم گردد. فراهم کردن امکانات مناسب از قبیل رمانهای سالم و مهیج ، فیلمها ، ورزشهای خاص می‌تواند بطور سالم نیاز وی را برآورده کند.


برخلاف تصوری که خود نوجوان از رشد فکری خود دارد، آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، این است که هنوز تفکرات او رشد کامل و پخته‌ای نیافته است. ارائه کمکهای فکری و راهکارهای پیشنهادی برای کمک به تصمیم گیری را به عنوان یک نیاز باید از نظر دور داشت.
نیازهای اجتماعی نوجوان
تمایل به برقراری پیوندهای اجتماعی ، عضویت در گروههای خاص ، پیدا کردن شغل و جایگاه مناسب اجتماعی بسیار مورد توجه نوجوان است. او نیاز دارد در میان دوستان و همسالان باشد، در گروههای ویژه‌ای جایگاه و نقشی برای خود داشته باشد و استقلال مالی را تجربه کند. خانواده و جامعه باید به این دسته از نیازهای نوجوان ارج نهاده و با راهنمایی و نظارت خود نیاز او را به صورت سالم برآورده سازند. در غیر این صورت عضویت در پیوندهای اجتماعی نامناسب و مصرانه به دنبال جایگاه جمعی بودن مضرات فراوانی می‌تواند به بار آورد.

هوش


تعریف هوش
بطور کلی تعاریف متعددی را که توسط روان شناسان برای هوش ارائه شده است، می‌توان به سه گروه تربیتی (تحصیلی) ، تحلیلی و کاربردی تفسیم کرد.

تعریف تربیتی هوش
به اعتقاد روانشناسان تربیتی ، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی می‌شود و از این رو یک نوع استعداد تحصیلی به شمار می‌رود. آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره می‌کنند که کودکان باهوش نمره‌های بهتری در دروس خود می‌گیرند و پیشرفت تحصیلی چشم گیری نسبت به کودکان کم هوش دارند. مخالفان این دیدگاه معتقدند کیفیت هوش را نمی‌توان به نمره‌ها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد، زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام آن است و به گونه کلی پیشرفت در بیشتر موقعیتهای زندگی بستگی به میزان هوش دارد.

تعریف تحلیلی هوش
بنابه اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی ، هوش توانایی استفاده از پدیده‌های رمزی و یا قدرت و رفتار موثر و یا سازگاری با موقعیتهای جدید و تازه و یا تشخیص حالات و کیفیات محیط است. شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش به وسیله « دیوید وکسلر » ، روان شناس امریکایی ، پیشنهاد شده باشد که بیان می‌کند: هوش یعنی تفکر عاقلانه ، عمل منطقی و رفتار موثر در محیط.

تعریف کاربردی هوش
در تعاریف کاربردی ، هوش پدیده‌ای است که از طریق تستهای هوش سنجیده می‌شود و شاید عملی‌ترین تعریف برای هوش نیز همین باشد.

تاریخچه مطالعات مربوط به هوش
مساله هوش به عنوان یک ویژگی اساسی که تفاوت فردی را بین انسانها موجب می‌شود، از دیرباز مورد توجه بوده است. زمینه توجه به عامل هوش را در علوم مختلف می‌توان مشاهده کرد. برای مثال زیست شناسان ، هوش را به عنوان عامل سازش و بقا مورد توجه قرار داده‌اند. فلاسفه بر اندیشه‌های مجرد به عنوان معنای هوش و متخصصان تعلیم و تربیت ، بر توانایی یادگیری تاکید داشته‌اند.

در مقاله‌ای معتبر که در سال 1904 منتشر شد، « چارلز اسپیرمن » ، روان شناس بریتانیایی ، نخستین کوشش برای تحقیق در ساختمان هوش را با روشهای تجربی و کمی تشریح کرد. پیدایش مقیاس هوشی بینه سیمون ، در سال 1905 و به دنبال آن تهیه و استاندارد شدن مقیاس استنفرد _ بینه ، در سال 1916 در امریکا ، از فعالیتهای اولیه به منظور تهیه ابزار اندازه گیری هوش بوده است. البته در سال 1838 « اسکیرول » به منظور تهیه ضوابطی برای تشخیص و طبقه بندی افراد عقب مانده ذهنی ، روشهای مختلفی را آزمود و به این نتیجه رسید که مهارت کلامی فرد بهترین توانش ذهنی اوست. جالب آن که بعدها نیز مهارت کلامی از عوامل اساسی توانش ذهنی شناخته شد و امروز نیز محتوای اکثر تستهای هوش را مواد کلامی تشکیل می‌دهد.

ترستون ، ثرندایک ، سیریل برت ، گیلفورد ، فیلیپ ورنون ، از دیگر افرادی بودند که در زمینه هوش به تحقیق و بررسی پرداختند.

عوامل موثر بر هوش
از عوامل مهم موثر بر هوش ، تغذیه و دیگر شرایط دوران بارداری است. تغذیه مناسب در این دوران و رعایت بهداشت جسمی و روحی مادر ، تاثیر مهمی در هوش نوزاد خواهد داشت. سطح هوشی والدین ، تغذیه دوران کودکی و نوزادی ، شرایط و امکانات محیطی ، نوع ارتباط والدین با کودک از دیگر عوامل موثر در رشد و شکوفایی هوش به شمار می‌روند. عوامل محیطی مثل وجود محرکات مناسب در محیط پرورش کودک که او را به کنجکاوی و کنکاش وا می‌دارد، در بروز و ظهور و شکوفایی هوش وی نقش اساسی دارد.

انواع آزمونهای هوش
تست بینه به عنوان قدیمی‌ترین آزمون برای سنجش هوش شناخته می‌شود که آزمون استنفرد _ بینه شکل تجدید نظر شده است که به فارسی نیز برگردانده شده است. تست ریون از دیگر آزمونهای هوش است که به لحاظ سهولت اجرا معروف است. آزمون وکسلر که آزمونی پیشرفته برای سنجش ابعاد مختلف هوش است، آزمون دقیقی است که برای گروههای سنی خردسالان و کودکان و بزرگسالان فرمهای مجزایی دارد.

طبقات هوش
با توجه به نمرات حاصل از اجزای آزمونهای هوشی و تعیین بهره هوشی ، افراد در طبقات مختلفی قرار می‌گیرند. در طبقه بندیهای گذشته افراد دارای هوش پایین در طبقات کودن ، کانا و کامیو قرار می‌گرفتند. امروزه دیگر این طبقه بندی رایج نیست و از طبقه بندی عقب مانده ذهنی ، بهره هوشی پایین ، متوسط و بالا استفاده می‌شود.

هوش و استعداد


مقدمه
استعداد را میزان نسبی پیشرفت فرد در یک فعالیت برآورد می‌کنیم. اگر برای کسب مهارت در یک فعالیت افراد مختلف در شرایط و موقعیت یکسانی قرار بگیرند متوجه خواهیم شد که افراد مختلف تفاوتهایی از لحاظ میزان کسب آن مهارت نشان می‌دهند. برخی افراد در یک زمینه یادگیری بهتر و کارایی زیادتری از خود نشان می‌دهند و پیشرفت آنها در آن زمینه سریعتر است، در حالی که افراد دیگر در زمینه‌های دیگری ممکن است از خود کارایی و مهارت و سرعت پیشرفت زیادتری نشان دهند. در واقع چنین تفاوتی به تفاوت آنها در استعدادهایشان مربوط می‌شود.

افراد علاوه بر تفاوتهایی که از لحاظ استعدادهایشان با یکدیگر دارند، مثلا یکی در زمینه فنی و دیگری در امور هنری استعداد دارند، از لحاظ هوشی نیز متفاوت از هم هستند. به عبارتی افراد از لحاظ بهره هوشی در طیفی گسترده شده‌اند که از عقب ماندگی ذهنی شدید تا نبوغ و غیر هوشی را شامل می‌شود. اما اکثریت افراد در حدود متوسط قرار می‌گیرند.

کاربرد هوش و استعداد
موفقیت افراد در تمامی فعالیتها و رفتارهای او تا درجاتی به میزان هوش و استعداد او بستگی دارد. هرچند برخی فعالیتها نیاز چندانی به سطح هوشی بالا و یا استعداد خاص در آن زمینه ندارند و همه افراد تا حدودی از عهده انجام آن فعالیتها برمی‌آیند، مثل امور روزمره و شخصی زندگی. اما برخی فعالیتها نیز وجود دارند که لازمه آنها و موفقیت در انجام آنها سطح معینی از هوش و استعداد فرد در آن زمینه است. به عنوان مثال در هنر موسیقی علاوه برداشتن سطح معینی از هوش ، داشتن استعداد از عوامل بسیار ضروریست. بنابراین کاربرد سطح هوشی و استعداد عمدتا در زمینه انتخاب مشاغل و رشته‌های تحصیلی مورد توجه است.

رابطه هوش و استعداد
در گذشته از بهره هوشی برای تعیین اینکه یک فرد در یک زمینه خاص می‌تواند کارایی لازم را از خود نشان دهد یا نه استفاده می‌کردند. به عبارتی آزمونهای هوشی برای تعیین میزان استعداد فرد در آن زمینه بکار می رفت و اولین بار چنین روشی در جنگ جهانی اول و دوم برای گزینش افراد برای تخصصهای مختلف استفاده شد. در جنگ جهانی دوم فقط داوطلبانی را که نمره آنها در آزمون هوشی از حد خاصی بالاتر بود برای آموزش خلبانی انتخاب می‌کردند. در تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده بود برای حقوقدان شدن بهره هوشی 95 - 157 ، مهندس شدن 100 -151 ، مکانیک شدن 60 - 155 و ... تعیین شده بود.

امروزه علاوه بر تأکید اساسی که بر بهره هوشی در یادگیری مهارتها و حرفه‌ها می‌شود مسأله استعداد نیز در کنار آن اهمیت ویژه‌ای دارد و آزمونهای هوشی نمی‌توانند تعیین کننده صرف میزان موفقیت فرد در یک زمینه باشند. به عنوان مثال فردی که از لحاظ سطح هوشی در حد بالایی قرار دارد لزوما مهندس یا پزشک خوبی نخواهد شد. موفقیت آن وابسته به بهره هوشی او در کنار استعدادهایی که در آن زمینه دارد می‌باشد. افرادی با بهره هوشی یکسان ممکن است استعدادهای مختلفی در زمینه‌های مختلف از خود نشان دهند. فردی ممکن است در زمینه موسیقی مهارت و شایستگی نشان دهد، دیگری در مکانیک و دیگری در علوم پزشکی.

سنجش هوش و استعداد
برای سنجش استعداد افراد در زمینه‌های گوناگون معمولا از آزمونهای ویژه سنجش استعداد استفاده می‌شود. برخی از این آزمونها کلی بوده و تواناییها و استعدادها فردی را به صورت کلی می‌سنجند. مثلا ابزارها و آزمایشاتی وجود دارد که توانایی فرد را در زمینه انجام فعالیتهای ظریف مورد سنجش قرار می‌دهند برخی از این افراد در این زمینه نمرات بالایی می‌گیرند که نشان دهنده استعداد آنها در کارهای ظریف مثل ساعت سازی ، طلاسازی و ... است. افرادی که در این زمینه نمره پایین می‌گیرند در یادگیری و انجام این فعالیتها دچار مشکل می‌شوند یا حداقل باید زمان بیشتری برای کسب مهارت در آنها صرف کنند.

برای سنجش هوش نیز از آزمونهای جداگانه‌ای استفاده می‌شود. یک آزمون استعداد بیانگر سطح هوشی فرد نخواهد بود و یک آزمون هوش میزان استعداد فرد را در یک زمینه بطور کلی مشخص نمی‌کنند. البته برخی از آزمونهای هوشی با تعیین هوش و عملی تا حدودی توانایی فرد را در زمینه‌های مختلف کلامی و عملی را برآورد کنند و به صورت یک راهنمایی کلی می‌توانند مفید باشند. به این ترتیب روشن می‌شود با توجه به مجزا بودن بحث هوش و استعداد آزمونهای جداگانه نیز برای برآورد دقیق ویژگیهای فرد مورد استفاده قرار می‌گیرند.

نابغه‌های کودن
در روانشناسی عقب ماندگی ذهنی با افرادی هر چند نادر مواجه می‌شویم که با وجود پایین بودن بهره هوشی حتی در سطحی که به عنوان یک عقب مانده ذهنی معرفی می‌شوند، استعدادهای فوق‌العاده‌ای از خود در یک زمینه خاص نشان می‌دهند. بطوری که استعداد آنها دائما چشمگیر و قابل توجه باشد. یکی از این نابغه‌های کودن با بهره هوشی مربوط به طبقه عقب ماندگی ذهنی متوسط قادر بود با یک قیچی و یک طلق اشکالی را با ظرافت و دقت تمام برش دهد. بدون اینکه از الگو یا مواد و ... استفاده می‌کند. این اشکال معمولا اشکال پیچیده مثل یک اسب در حال رسیدن ، یک گوزن با گردنی افراشته بر روی یک صخره و مواردی از این قبیل را شامل می‌شود که با تمام ظرافت هنری برش داده می‌شد.

توصیه‌هایی به والدین و مربیان در زمینه رابطه هوش و استعداد
والدین باید توجه داشته باشند که لزوما داشتن بهره هوشی بالا به منزله دارا بودن استعداد در تمامی زمینه‌ها نیست. افرادی که بهره هوشی بالا دارند ممکن است در زمینه‌های مختلف استعدادهای مختلف داشته باشند. از اینرو بهره هوشی به تنهایی نمی‌تواند تعیین کننده رشته تحصیلی یا شغلی فرد در آینده باشد. بر این اساس والدینی که اصرار دارند فرزند باهوش آنها حتما در رشته‌های ریاضی فیزیک یا مهندسی تحصیل کند ممکن است با در نظر نگرفتن استعداد فرزند خود در زمینه هنر استعدادهای او را سرکوب سازند.

مربیان در مدارس بویژه در مدارس دوره متوسطه باید تمام تلاش خود را در جهت راهنمایی دانش آموزان برای کشف استعدادهای خود به عمل آورند، یکی از این روشها می‌تواند اجرای آزمونهای معتبر استعداد سنج باشد.

انعطاف پذیری چیست ؟ (به نقل از رشد)

انعطاف پذیری به میزان تجربه پذیری فرد در مقابل محرکات گفته می‌شود. یک ویژگی شخصیتی که در افراد مختلف درجات آن متفاوت است و نوع واکنش افراد در مقابل تجارب جدید نشان می‌دهد.


ویژگیهای افراد انعطاف پذیر
اشخاص انعطاف پذیر هم درباره دنیای درونی و هم درباره دنیای بیرونی کنجکاو هستند و زندگی آنها از لحاظ تجربه غنی است، چون تجارب جدید را می‌پسندد و می‌خواهند آنها را لمس کنند. آنها گاه خود به دنبال تجارب می‌روند و سعی می‌کنند انواع مختلفی از تجربه را داشته باشند. آنها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزش غیر متعارف بوده و برای شنیدن و گوش کردن و بررسی عقاید جدید و اندیشه‌های نو رغبت نشان می‌دهند. آنها چسبندگی کمتری به عقاید خود ، یا به عقاید سنتی نشان می‌دهند. البته این مساله بدان معنی نیست که آنها همواره در صدد پذیرش عقاید جدید هستند. ممکن است چنین اتفاقی بیافتد یا نیافتد.

آنها تمایل دارند این ایده‌های جدید را بشنوند، بررسی کنند و مورد توجه قرار دهند، هر چند آنها را بپذیرند یا نپذیرند. این افراد هیجانی‌تر هستند و انواع مختلفی از هیجانات مثبت و منفی را تجربه می‌کنند و شدت تجربه این هیجانات در آنها بیشتر از سایر افراد است. اشخاص انعطاف پذیر غیر سنتی و غیر متعارف هستند. علاقمند هستند همیشه سوال کنند و آماده پذیرش عقاید سیاسی و اجتماعی اخلاقی هستند. این تمایلات به این معنی نیست که آنها افرادی غیر اصولی هستند و پایبندی به اصول و عقاید خود ندارند. یک فرد انعطاف پذیر ممکن است به سیستم ارزشهای خود مسئولانه پاسخ دهد و همچون یک سنت گرا از آنها دفاع کند.

ویژگیهای افراد انعطاف ناپذیر
افراد انعطاف ناپذیر افراد بسته‌تری هستند. تجارب جدید چندان برای آنها جذاب نیست و احساس راحتی بیشتری با تجارب قدیمی خود دارند. آنها تمایل دارند رفتار متعارف‌تری داشته باشند و دیدگاه خود را حفظ کنند. علاوه بر این در برخورد با تجارب تازه‌های آشناتر را ترجیح می‌دهند. بطوری که در انتخاب یک موضوع ، موضوعی را که آشنایی بیشتری با آن احساس می‌کنند، بدون در نظر گرفتن سایر عوامل با احتمال بیشتری انتخاب کنند.

در زندگی روزمره ممکن است رفت و آمد از یک مسیر را که به آن عادت کرده‌اند ترجیح دهند و به سختی حاضر به تغییر مسیر خود شوند. با اینکه این افراد حیطه محدودتری را برای فعالیت انتخاب می‌کنند، اما ثبات بیشتری در علاقه به حیطه فعالیت خود نشان می‌دهند. همچنین آنها تمایلی به حفظ وضعیت اجتماعی و سیاسی هستند. تغییرات جدید در این افراد کمی تنش و ناراحتی ایجاد می‌کند تا زمانی که به این تغییرات جدید خوگیری پیدا کنند.

انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری ، کدامیک؟
از نظر روانشناسان افراد انعطاف پذیر ، افراد سالمتر و رشد یافته‌تری هستند. آنها در مورد تغییرات اجباری واکنش مناسبتری دارند و راحتتر آنهارا تحمل می‌کنند به عنوان مثال زندگی یک فرد انعطاف پذیر در یک زمینه فرهنگی متفاوت از فرهنگ خود آسانتر و قابل تحملتر خواهد بود تا یک فرد انعطاف ناپذیر که به سختی می‌تواند چنین شرایطی را تحمل کند. چنین تفاوتهایی را بین دانشجویان ساکن در خوابگاه براحتی می‌توان مشاهده کرد.

اینکه تطابق با شرایط جدید برای همه افراد با کلی سختی همراه است، اما افراد انعطاف ناپذیر ناراحتیهای بیشتری نشان می‌دهند. در هر حال و با وجود این مسائل ارزش انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری بستگی به اقتضای شرایط و موقعیتها دارد. برخی موقعیتها متضمن انعطاف پذیری هستند و برخی شرایط انعطاف ناپذیری را بیشتر نیاز دارند. در واقع افراد هر گروه می‌توانند کارهای مفید و مؤثری در جامعه انجام دهند.

انعطاف پذیری و هوش
تحقیقات نشان می‌دهد که انعطاف پذیری با نمرات هوشی همبسته است. انعطاف پذیری مخصوصا با جنبه‌های مختلف هوش چون تفکر واگرا که عاملی در خلاقیت می‌باشد. اما انعطاف پذیری مترادف هوش نیست. برخی اشخاص انعطاف پذیر سطح هوشی خیلی پایینی دارند.

زمینه‌های انعطاف پذیری
زمینه‌هایی که افراد در آن انعطاف پذیری یا انعطاف ناپذیری مختلف هستند. مثل زمینه فعالیتها ، عقاید ، اندیشه‌ها ، احساسات و غیره. برخی افراد در زمینه فعالیت و عمل انعطاف پذیر هستند. آنها در فعالیتهای مختلف ، رفتن به مکانهای جدید و خوردن غذاهای غیر معمول و تفریحات متعدد و ... از خود انعطاف پذیری نشان می‌دهند. آنها تازگی و تنوع را در فعالیتها ترجیح می‌دهند و سرگرمیهای مختلفی دارند. برعکس ، افراد انعطاف ناپذیر در این حوزه تغییر در فعالیت برایشان مشکل است و ترجیح می‌دهند در وضعیت ثابتی باقی بمانند.

در زمینه عقاید نیز انعطاف پذیری افراد می‌تواند متفاوت باشد. افرادی که در این حوزه انعطاف پذیرند از محرکات ذهنی لذت می‌برند گرایش بیشتری به بحثهای فلسفی ، اجتماعی و سیاسی دارند. برعکس افراد انعطاف ناپذیر در این حوزه اطلاعات محدودتری دارند و تمام اطلاعات آنها محدود به حوزه کاری خودشان می‌شوند، نه به سایر مسایل اطراف آنها. در زمینه ارزشها نیز افرادی که در این حوزه انعطاف پذیرند، آمادگی برای امتحان مجدد ارزشهای مذهبی ، سیاسی و اجتماعی دارند. افراد غیر منعطف در این حوزه متمایل به پذیرش اقتدار و افتخارات سنتی هستند و سعی می‌کنند این افتخارات را حفظ نمایند. انعطاف پذیری در ارزش می‌تواند نقطه مقابل دگماتیزم یا جزم گرایی باشد.

آزمون نشو که یک آزمون شخصیتی است، انعطاف پذیری را به عنوان یک ویژگی شخصیتی مورد آزمون قرار می‌دهد. افراد انعطاف پذیر در حوزه‌های تخیل ، زیبا پسندی ، احساسات ، اعمال ، عقاید و ارزش ما را مورد سنجش قرار می دهد. افراد انعطاف پذیر در حوزه تخیل ، زندگی تخیلی فعالی دارند و تلاش می‌کنند تخیلات خود را گسترش دهند. افراد انعطاف پذیر در زمینه زیبا پسندی درک عمیقی از هنر و زیبایی دارند. نشو آنها را تکان می‌دهد، مجذوب موسیقی می‌شوند و به تئاتر یا سایر زمینه‌های هنری عشق می‌ورزند. افراد انعطاف پذیر در حوزه احساسات غم و شادی را عمیقتر از دیگران و شدیدتر احساس می‌کنند. در هر حال ممکن است فردی در یکی از این حوزه‌ها ، یا چندین حوزه دارای انعطاف پذیری باشد یا بطور کلی نمره انعطاف پذیری او در تمامی حوزه‌ها پایین باشد.
نگاهی اجمالی :
اولین گام به منظور اداره و کنترل خشم این است که باور کنید می‌توانید این کار را انجام دهید. با اینکه همه ما خشم را در زندگی روزمره خود داریم، ولی سعی می‌کنیم آن را با شیوه‌ای سازنده ابراز کنیم. برخی افراد تا زمانی که فشار ناکامی و خشم درونی ، زندگی روزانه آنان را طاقت فرسا نکرده است، خشم را در خود نگه می‌دارند. برخی دیگر ظاهرا در عصبی شدن ، فریاد کشیدن ، زدن و پرتاب کردن و در کل رفتارهایی که قلبها را می‌شکند، به اموال آسیب می‌رساند و گاهی بدتر از این اعمال ، متخصص و خبره هستند.

کدام؟ کنترل یا حذف پرخاشگری؟
خشم مخرب از لحاظ فردی و اجتماعی به ما آسیب می‌زند. اداره و کنترل خشم لزوما به معنی ابراز کمتر خشم نیست، بلکه به معنی فراگیری شیوه‌ای از ابراز خشم است که برای ما و کسانی که پیرامون ما هستند، مفید باشد. هرچند ممکن است تصور ابراز خشم به شیوه‌ای سازنده ، تازه و غریب به نظر رسد، ولی باید گفت که چنین امری ممکن است. برای مثال ، برخی افراد وقتی درباره خشم خود می‌نویسند، یا آن را نقاشی می‌کنند، با دوستان و یا اعضای خانواده صحبت می‌کنند، قدم می‌زنند، ورزش می‌کنند و یا آمیزه‌ای از این رفتارها و سایر فعالیتها را انجام می‌دهند، به آرامش دست می‌یابند.

تشخیص خشم
نخست نشانه‌های اولیه و هشدار دهنده خشم بروز می‌کند. بیشتر ما انسانها از نشانه‌ها و سرنخ‌های موقعیتی ، بدنی و شناختی که بر پاسخهای خشم ما مقدم هستند، ناآگاه هستیم. آگاهی از این نشانه‌ها گامی بسیار اساسی در اداره خشم می‌باشد، زیرا این آگاهی خواهد توانست قبل از آنکه کنترل خشم دشوار شود، وقت زیادی را برای مداخله در اختیار ما قرار دهد.

کنترل اولیه پرخاشگری
برای کنترل اولیه توجه زیادی به حالات زیر بکنید:


موقعیت‌هایی ( افراد و مکانهایی ) که شما را خشمگین می‌کنند.


تغییرات بدنی که قبل و در حین خشم شما رخ می‌دهند. برای مثال ، افزایش ضربان قلب ، احساس فشار در سر ، احساس داغ شدن ، مشت شدن دستها ، دندان به هم فشردن ، احساس گرفتگی و سفتی عضله در ناحیه شکم ، سینه و غیره.


نشانه‌های شناختی یعنی افکاری که شما درباره گذشته ، حال و آینده دارید و قبل از احساسات خشم و ناکامی پیدا می‌شود. داشتن فهرستی از این نشانه‌ها در مدیریت خشم بسیار مفید است. یک نفر ممکن است قبل از خشمگین شدن فکر کند که دیگران به او و حرفهایش توجهی نمی‌کنند. دیگری فکر کند، دیگران قصد توهین یا بی‌توجهی عمدی را دارند و پدری فکر کند که آینده فرزند او با این کارهایش تباه خواهد شد.

همین شناسایی علائم هشدار دهنده ، موجب کاهش شدت ، مدت و یا فراوانی خشم شما می‌شود.

مهار خشم با وقفه اندازی
حال که شما نشانه‌ها و سرنخهای خشم خود را شناخته‌اید، هرگاه متوجه این علائم شدید، مکثی کنید و نفس عمیقی بکشید. یک وقفه چند ثانیه‌ای و نفس عمیق می‌تواند اثر پایداری بر شما بگذارد. خشمی که احساس می‌کنید، آنچه که به خود می‌گویید و آنچه در اثر این خشم انجام خواهید داد، تحت تاثیر این وقفه شما قرار خواهد گرفت.

تغییر اندیشه خشم آمیز
شیوه اندیشه ما با شیوه احساس ما مرتبط است. برخی اندیشه‌ها ما را مستعد خشم و ناکامی می‌کنند. شیوه‌های رایجی که مردم قبل از بروز خشم آن را بکار می‌گیرند، عبارتند از: توقف کردن روی مساله مشکل آفرین ، تمرکز روی جنبه‌های منفی ، ناچیز شمردن وجوه مثبت ، انتظار داشتن کمال از خود و دیگران ، نتایج دلخواهی گرفتن ، داشتن نگرش انعطاف ناپذیر و تفکر دو قطبی ( خوب _ بد ، سیاه _ سفید ).

شیوه‌های درمانی که می‌توانند به ما کمک کنند، عبارتند از: از چشم دیگران به موقعیت و مشکل نگریستن ، تامل در باب آنچه مایلید انجام دهید، تامل درباره پیامدهای احتمالی اعمال خود ، قبول این نکته که همه خطاپذیرند و جستجوی شیوه‌هایی که به کمک آنها می‌توان یک موقعیت مشکل‌زا را به نحو مثبت کنترل و اداره کرد.

ایجاد بینش و آگاهی نسبت به توان کنترل خود
هرگاه متوجه شدید که توانسته‌اید با یک موقعیت برانگیزنده خشم به خوبی مقابله کنید، یا خشم خود را به شیوه مناسب ابراز دارید، از خود بپرسید چگونه من آن را انجام دادم؟ هر فردی نوعی توان و استعداد برای کنترل خشم دارد. توان شما چگونه است؟ روی این مساله بسیار تمرکز و تمرین کنید و آن را تقویت کنید. عفو هدیه‌ای است که شما می‌توانید به خود بدهید. افراد خوب هم می‌توانند تجارب منفی و بد داشته باشند. سو استفاده ، بی اعتنایی ، بی توجهی و تنگ نظری ، همه و همه واقعیتهای جهانی هستند که در آن زندگی می‌کنیم.

گاهی اوقات عفو کسانی که موجب درد و رنج ما شده‌اند، غیرقابل تصور است. هراس ما ممکن است این باشد که گذشت موجب می‌شود، رفتار شخص موجه شمرده شود. چرا من کسی را عفو کنم که موجب خشم یا رنج شدیدی در من شده است؟ پاسخ این است که ما دیگران را به خاطر خودمان می‌بخشیم. وقتی ما کسی را می‌بخشیم، به کنترل او روی چگونگی احساس خود پایان می‌دهیم. ما به خودمان شانس یک زندگی تازه را می‌دهیم، زندگی‌ای که در آن تنفرهای کهنه و مزمن جایی ندارند. بنابراین ، عفو هدیه به دیگران نیست، بلکه هدیه به خودمان است.

تنفر وقت و انرژی زیادی می‌گیرد.
وقت و نیرویی که تنفر از شما می‌گیرد، می‌تواند به مردم و فعالیتهایی اختصاص یابد که برای شما شادی و رضایت و برای آنها خدمت و محبت به دنبال دارد. انتخاب عفو برای کنترل خشم به تدریج حاصل می‌شود. شما نباید مادامی که احساس آمادگی در این زمینه نکرده‌اید، آن را انتخاب کنید. اگر موارد کوچک را عفو کنید، به تدریج یاد خواهید گرفت که چگونه خطاهای بزرگ دیگران را عفو کنید. راجع به عفو بزرگان دینی و اجتماعی فکر و تحقیق کنید و از آنها پیروی نمایید.

خودتان را بیان کنید.
پس از آنکه خشم خود را وارسی کردید و احساس نمودید که خشم شما موجه است، درباره نوع رفتاری که می‌خواهید انجام دهید فکر کنید، صبر کنید و بعد تصمیمی عقلانی بگیرید. وقتی خشم شما موجه است، صادقانه مشخص کنید که چه احساسی دارید. احساس کینه ، عصبانیت ، نفرت ، انتقام ، لذت یا چیز دیگری. هرچه خود و احساس خود را بیشتر بشناسید، بهتر عمل خواهید کرد.

انتخابهای سالم برای پیشگیری از خشم
خشم فرصت طلب است و در بدنی که خسته ، فرسوده و بیمار است به آسانی جان می‌گیرد. در نتیجه به منظور اداره و کنترل خشم به خواب منظم ، غذای خوب ، لذت از اوقات فراغت ، تفریح و عبادت و معنویت نیاز دارید.

روان درمانی پرخاشگری
اگر کنترل خشم مشکل جدی شماست و با این آموزشها بهبودی نداشتید، ممکن است افسردگی و اضطراب و وسواس زیربنای آن باشد. انتخاب مناسب و مفید در چنین مواردی مشاوره با روانپزشک ، روان شناس یا پزشک است.
استرس چیست؟
استرس فشار و فرسایش بدن به هنگامی است که با محیط پیوسته در حال تغییر سازگار شویم. چنین تغییراتی آثار جسمانی و هیجانی بر ما می‌گذارد و می‌تواند احساسات مثبت یا منفی ایجاد کند. در صورت مثبت بودن ، اثرات استرس ما را ناگزیر به عمل می‌کند، هوشیاری تازه و چشم انداز مهیج جدیدی برای ما به ارمغان می‌آورد.

آثار منفی استرس احساس بی اعتمادی ، طرد ، خشم و افسردگی می‌آفریند که این احساسات به نوبه خود به مشکلاتی مانند سردرد ، ناراحتی معده ، جوش و خارش پوست ، بی‌خوابی ، زخم معده ، فشار خون بالا ، بیماری قلبی و سکته مغزی می‌انجامد. مرگ یک عزیز ، تولد یک کودک ، ارتقای شغلی یا ایجاد یک رابطه جدید استرس به دنبال می‌آورد. چون این تغییرات ما را مجبور به سازگاری مجدد با زندگی خود می‌کند. سازگاری با شرایط متغیر ، بسته به نوع واکنش ما می‌تواند کمک کننده یا آسیب رساننده باشد.

چگونه می‌توان استرس را از زندگی خود حذف کرد؟
استرس مثبت بر تازگی و ابتهاج زندگی می‌افزاید. همه ما با تحمل میزان معینی از استرس زندگی می‌کنیم. سر رسیدن مهلت ، رقابتها ، برخوردها و حتی ناکامی‌ها و نگرانی‌ها به زندگی‌ها عمق و غنا می‌بخشد. هدف ما حذف استرس نیست، بلکه فراگیری چگونگی استفاده از آن به منظور کمک به خود است.

استرس کمتر از حد ، عامل خمودگی است و در ما احساس خستگی و رخوت بر جای می‌گذارد. از سوی دیگر ، استرس مفرط تنش ایجاد می‌کند. آنچه ما بدان نیازمندیم، یافتن سطح بهینه و مطلوبی از استرس است که ما را برمی‌انگیزد، ولی ما را در خود غرق نمی‌کند.

چگونه می‌توان فهمید سطح بهینه استرس برای افراد چیست؟
سطح واحدی از استرس که برای همه انسانها بهینه باشد، وجود ندارد. هر یک از ما مخلوقاتی منحصر به فرد با نیازهای ویژه هستیم. بنابراین ، آنچه برای یک شخص ناراحت کننده است، چه بسا برای دیگری شادی آفرین باشد. حتی وقتی ما روی ناراحت کننده بودن رویدادهای خاص توافق داریم، احتمالا در واکنشهای فیزیولوژی و روان شناختی به آن حادثه با هم تفاوت داریم.

شخصی که شیفته مذاکره و حل اختلاف و تحرک شغلی است، اگر شغلی یکنواخت و بدون تحرک داشته باشد، در فشار و استرس قرار می‌گیرد. در حالی که شخصی که به شرایط ثابت علاقه‌مند است، وقتی در شغلی قرار گیرد که وظایفش از تنوع بالایی برخوردار باشد، به احتمال زیاد خود را در تنگنای استرس احساس می‌کند. قبل از قرار گرفتن در معرض تغییرات آزار دهنده ، این موضوع که استرسهای شخصی ما چه هستند و میزان تحمل ما در برابر آنها چقدر است، به شیوه زندگی و سن ما بستگی دارد.

اکثر بیماریها با استرس مداوم مرتبط می‌باشند. اگر شما علائم استرس را تجربه می‌کنید و اگر استرس در سطحی فراتر از سطح بهینه استرس شما قرار دارد، باید از استرس زندگی خود بکاهید و یا توانایی مقابله و اداره استرس خود را بهبود بخشید.

چگونه می‌توان استرس را بهتر اداره کرد؟
شناسایی استرس مداوم و آگاه شدن از اثرات آن بر زندگی ما ، برای کاهش اثرات زیان آور آن کافی نیست. همانطوری که منابع زیادی برای استرس وجود دارد، امکانات بسیاری هم برای اداره آن وجود دارد. ولی آنچه بدان نیازمندیم، تلاش برای تغییر است، تغییر منبع استرس و یا تغییر واکنش نسبت به آن منبع. برای این منظور چه کار می‌توانید انجام دهید؟

از منابع استرس ، واکنشهای هیجانی و بدنی خود آگاه شوید.


به ناراحتی و تشویش خود توجه کنید. آنها را نادیده نگیرید. مشکلات خود را به اجمال بررسی نکنید.


تعیین کنید چه رویدادهایی شما را ناراحت می‌سازد. به خودتان درباره معنای این رویدادها چه می‌گویید؟


چگونگی پاسخ بدنتان را نسبت به استرس مشخص کنید. آیا مضطرب می‌شوید؟ یا دلخور؟ اگر چنین است، به چه شیوه‌ای دچار این احساسات می‌شوید؟
مشخص کنید چه تغییری می‌توانید ایجاد کنید؟


آیا منابع استرس را از طریق اجتناب یا حذف کامل آنها ، می‌توانید تغییر دهید؟


آیا شدت آنها را می‌توانید تغییر دهید (یعنی طی دوره درمانی به تدریج آنها را کنترل و اداره کنید، در مدت یک روز یا یک هفته)؟


آیا می‌توانید رویارویی خود را با استرس کوتاه سازید؟ (استراحتی به خود بدهید، یا محوطه ساختمان را ترک کنید.)


آیا می‌توانید وقت و انرژی لازم را برای ایجاد تغییر اختصاص دهید؟ (تعیین هدف ، فنون مدیریت زمان و راهبردهای به تعویق انداختن ارضا در اینگونه موارد می‌تواند مفید باشد.)
شدت واکنشهای عاطفی و هیجانی خود را به استرس کاهش دهید.


واکنش شما نسبت به واسطه درک شما از خطر (جسمی و یا عاطفی) به یک باره اتفاق می‌افتد. آیا به منابع استرس به شیوه اغراق آمیز می‌نگرید و یا موقعیت را دشوار تلقی می‌کنید و از آن فاجعه می‌سازید؟


آیا انتظار دارید همه به شما خوش آمد بگویند و همه از شما راضی باشند؟


آیا واکنش مفرط نشان می‌دهید و همه چیزها را بحرانی و اضطراری تلقی می‌کنید؟ آیا احساس می‌کنید که باید همواره بر هر موقعیتی تسلط داشته باشید؟


دیدگاه خود را نسبت به استرس تعدیل و اصلاح کنید. سعی کنید استرس را به عنوان چیزی در نظر بگیرید که می‌توانید برآن فائق آیید، نه چیزی که بر شما چیره می‌شود.


سعی کنید هیجانات شدید و مفرط خود را تعدیل کنید. موقعیت را در یک چشم انداز وسیع‌تر قرار دهید. جنبه‌های منفی را شرح و بسط ندهید و به خود نگویید «چه می‌شود اگر !!».
بیاموزید واکنشهای بدنی خود را به استرس ، تعدیل کنید.


نفس کشیدن آهسته و عمیق ، ریتم فعالیت قلب و تنفس شما را به وضع طبیعی برمی‌گرداند.


فنون آرام بخشی ، تنش عضلانی را کاهش می‌دهد. بازخورد زیستی می‌تواند بر اموری چون تنش عضلانی ، ریتم قلبی و فشار خون کنترل ارادی ایجاد کند.


دارو به تجویز پزشک می‌تواند در کوتاه مدت به تعدیل واکنشهای بدنی شما کمک کند، ولی داروها به تنهایی پاسخگو نیستند. تعدیل این واکنشها را به منزله راه حلی بلند مدت یاد بگیرید.
ذخایر بدنی خود را افزایش دهید.


به منظور ایجاد تناسب و سلامت قلبی _ عروقی سه تا چهار بار در هفته ورزش کنید. ( تمرینات موزون ، معتدل و یکنواخت بهترین انتخاب است. مانند قدم زدن ، شنا کردن ، دوچرخه سواری یا آهسته دویدن.)


غذاهای مقوی به اندازه کافی و متعادل مصرف کنید.


وزن مطلوب خود را حفظ کنید.


فراغت و تفریح را با کار درآمیزید. به خود استراحت بدهید و هرگاه ممکن بود، وقفه‌ای در کار ایجاد کنید.


به قدر کافی بخوابید. تا آنجا که ممکن است برنامه خواب را رعایت کنید.
ذخایر هیجانی _ عاطفی خود را حفظ کنید.


دوستی و روابط حمایتی دوسویه‌ای برقرار کنید.


اهداف واقع بینانه و معنی‌دار را دنبال کنید، نه اهدافی که دیگران برای شما در نظر گرفته‌اند و برای شما فایده‌ای دربر ندارد.


انتظار ناکامی ‌، شکست و یاس را در زندگی داشته باشید.


همیشه با خود مهربان و رئوف باشید و دوست خود باشید.

زمان و اجرای برنامه های روزانه

مقدمه
زمان از جمله نعمتهای گرانبهایی است که نیازمند برنامه ریزی دقیق می‌باشد. این امر ملاحظاتی را می‌طلبد و افرادی که قصد دارند وقت خود را برای انجام امور متنوع زندگی سازماندهی کنند، باید به چند نکته اساسی توجه نمایند:


توجه به مفهوم فراطلایی زمان
از بین بردن عوامل مخرب زمان
تقسیم بندی و تفکیک زمان
هدف گذاری امور زندگی
سازماندهی فعالیتها و برنامه‌های زندگی
عزم و اراده برای اجرای برنامه‌ها

نکته حائز اهمیت اینکه ، هر یک از موارد فوق ، مکمل مورد قبلی بوده و توجه به یک مرحله و غافل ماندن از مراحل بعدی ، نمی‌تواند فرد را به موفقیت در عرصه‌های زندگی برساند. بنابراین ضروری است که تمامی مراحل گفته شده به صورت سلسله مراتب به اجرا درآید تا نتیجه نهایی و مطلوب حاصل گردد. برای هر فردی در همه عرصه‌های زندگی وقت ارزشی فراطلایی دارد. ارزش گذاردن بر ثانیه‌های زندگی ، زیربنایی‌ترین قدم در راه کنترل و مدیریت زمان به شمار می‌آید و این به معنای حساسیت داشتن به زمان است. برای مشخص شدن این موضوع که ارزش وقت ، توسط شما درک می‌شود یا نه، به این سوال پاسخ دهید که آیا برای وقت و زمان خود واقعا ارزش قائل هستید یا نه؟ و دلایل آنرا برای خود مشخص کنید.

برای پاسخ دهی به این سوال ، لازم نیست ایده‌آل پروری کنید، بلکه واقعیتهای روزانه را که با آنها مواجهید، در نظر بگیرید و یادداشت کنید تا به یک خودشناسی اولیه نائل شوید. نکته اینکه قبل از وارد شدن به حیطه برنامه ریزی امور زندگی ، ابتدا باید خصوصیات وقت و زمان را بشناسید که در این راستا می‌توان گفت وقت یک پدیده شخصی است و تنها شما مصرف کننده آن به شمار می‌آئید، بنابراین هیچ کس نمی‌تواند به جای فرد دیگری از وقت او استفاده کند. از طرف دیگر ، وقت قرض دادنی و ذخیره کردنی نیست و افراد بطور یکسان از آن بهره‌مند هستند. بنابراین تنها راه برخورد با وقت ، استفاده درست از آن است. روی هم رفته می‌توان گفت که وقت غیر قابل تغییر است، لذا نه طولانی می‌شود و نه کوتاه.

عوامل مخرب زمان
وقت با سه نوع از عوامل مخرب روبروست که در این میان ، عادتهای غلط فرد ، مهمترین عامل مخرب زمان به شمار می‌آید. تجربه نشان داده است که با کنترل چند نوع از عوامل مخرب ، می‌توان سایر آفتها را نیز محدود کرد. برای شناسایی عوامل تخریبی زمان ، بایستی به بررسی و مطالعه منشها و روشهای خود پرداخت و آفات موجود را شناسایی کرد.


برای شناسایی آفتهای وقت ، بررسی عملکرد روزانه یکی از راههای مناسب به شمار می‌آید که در این راستا ، فرد می‌تواند با یادداشت عملکرد روزانه خود و تجزیه و تحلیل آن در طول روزها ، هفته‌ها و ماهها ، اشکالات موجود را دریابد. چنانکه گفته شد، شناسایی آفتهای تخریبی زمان ، یک گام اساسی در راه مبارزه به شمار می‌آید و نکته اینکه ، شناسایی این عوامل ، برخی راه حلهای مناسب را نیز روشن خواهد کرد.


برای مبارزه با آفتهای مربوط به خلق و خوی افراد که زمان را تلف می‌کنند، بهترین راه ، برقراری یک انضباط شخصی مستمر است که موجب بروز تغییرات تدریجی در این راه می‌گردد. از آنجا که عادتهای نامناسب به صورت تدریجی شکل می‌گیرند و موجب تخریب زمان می‌گردند، لذا تغییر این عادات نیز در طول زمان میسر خواهد بود، بر این اساس ، بایستی سرلوحه کار در شناسایی و از بین بردن عوامل مخرب زمان باشد.
راهکارهای مدیریت زمان
نکته دیگر در راستای مدیریت زمان ، این است که فرد بایستی ارزش زمان را درک کند و اجزای زمان را به خوبی بشناسد. به دنبال شناسایی زمان به راهبردهای عملی‌تر دست بزند که در این میان ، موارد زیر حائز اهمیت می‌باشند:


تقسیم بندی و تفکیک زمان
اولویت بندی امور زندگی
بهبود زمان و مدت بهره برداری از وقت

در راستای تقسیم بندی و تفکیک زمان ، یک فرد بایستی اوقات مربوط به یک روز ، یک هفته و یک ماه را بطور واضح مشخص کند. مشخص شدن این اوقات موجب بوجود آمدن وقت اضافی برای فرد خواهد شد. در نخستین گام در تقسیم بندی زمان ، باید مشخص شود که فرد در یک هفته چند ساعت مطالعه ، خواب ، رفت و آمد ، نظافت شخصی ، صرف غذا و اوقات فراغت دارد و در همین راستا فرد بایستی برای انجام کارهای مورد نظر در یک روز ، یک هفته ، یک ماه ، سه ماه و شش ماه ، یک قاعده و معیار زمانی مشخصی داشته باشد. بنابراین هدف از تفکیک اوقات این است که بدانیم، بطور کلی اوقات شما چگونه صرف می‌شود و از چه قسمتهایی می‌توان کاست و برای آن ، برنامه‌های دیگری جایگزین کرد.

بطور مثال ، فرض کنید که قصد دارید در رقابتهای فشرده آزمون کارشناسی ارشد شرکت کنید، باید از هم اکنون ، زمان را تحت نظارت خود در آورید و بدانید که زمان یک سرمایه نامرئی است. باید بدانید که وقت روزانه ، هفتگی و ماهانه خود را چگونه می‌گذرانید و برای موفقیت در آزمون کارشناسی ارشد ، چگونه باید آنرا تقسیم بندی کنید. بسیاری از افراد برای موفقیت در آزمونهای مختلف ، هزینه‌های فراوانی را متحمل می‌شوند، ولی به یک اصل مهم یعنی مدیریت زمان آزمون توجه نمی‌کنند. از طرفی ، بعضی افراد برنامه ریزی هم می‌کنند، پس برنامه ریزی آنان منطبق با استانداردهای علمی نیست و چه بسا ، یکی از علل مهم شکستشان در آزمون ، همین امر می‌باشد.

سخن آخر
خود شما که در حال مطالعه این مفاهیم هستید، چقدر از زمان و سرمایه وجودی خود اطلاع دارید؟ برای اینکه به این امر واقف شوید، بدون درنگ به این سوالات پاسخ دهید، البته سعی نکنید که محاسبه کنید:


یک هفته چند ساعت است؟
در یک هفته چند ساعت خواب طبیعی دارید؟
در یک هفته چند ساعت رفت و آمد می‌کنید؟
در یک هفته چند ساعت صرف غذا خوردن می‌کنید؟
در یک هفته چند ساعت اوقات فراغت دارید؟
در یک هفته چند ساعت مطالعه می‌کنید؟
در یک هفته چند ساعت به نظافت شخصی اختصاص می‌دهید؟

اوقات فراقت و تفریحات سالم

معنای اوقات فراغت
چنانچه از گروهی از مردم که به شکل تصادفی برگزیده شده‌اند بپرسیم که نظرتان درباره اوقات فراغت چیست پاسخهای متفاوتی می‌دهند. عده‌ای ممکن است بر این بارو باشند که اوقات فراغت مدت زمانی است که پس از انجام کار یا انجام وظائف و مسئولیتها باقی می‌ماند. عده دیگر ممکن است به فعالیتهای خاصی نظیر تماشای تلویزیون شرکت در فعالیتهای ورزشی ، صرف غذا در بیرون از منزل و هزاران نوع فعالیت دیگری که ممکن است برای آنان جالب باشند، اشاره کنند.

تنوع این پاسخها نشان می‌دهد که اوقات فراغت برای افراد مختلف معانی گوناگونی دارد. ولی آنچه مسلم است اوقات فراغت فقط زمان آزاد شده از بار کار نیست. بلکه فعالیتی غیر اجباری است. در فرهنگ عمید نیز درباره تعریف و فعال اوقات فراغت چنین آمده است: فراغت در فارسی به معنی آسودگی و آسایش و آسودگی از کار و شغل است. فرد در این اوقات می‌خواهد که به اشتغالی بپردازد که با کمال میل به آنها علاقه نشان می‌دهد خواه به منظور استراحت خواه برای ایجاد تنوع.

کارکردهای اوقات فراغت رفع خستگی
یکی از کاکردهای اساسی اوقات فراغت رفع خستگی و تامین استراحت فرد است. انسانها به همه به استراحت و رفع خستگی نیاز دارند. کار مداوم بدون زمانی برای رفع خستگی موجب پائین آمدن بازده عمل و و خم خوردن سلامت روانی فرد می‌شود اما هدف از این اوقات بطالت نیست بلکه زمانی است که فرد به تمدد اعصاب می‌پردازد و حاصل آن افزایش بازده است.

کارکردهای اوقات فراغت ، نیاز به تفریح
پس از انجام کار در طی ایامی ، آدمی نیاز دارد تا اوقاتی را صرف تفریح کند. نقل می‌کنند که علی علیه‌السلام در روزهای جمعه به بیرون از شهر مدینه و به قصد تفریح می‌رفتند. تفریح جنبه‌های مختلفی برای افراد می‌تواند داشته باشد. در اسلام به تفریحات سالم متعددی اشاره شده است که می‌توانند نقش موثری در روح و روان فرد داشته باشند پیامبر اکرم با اشاره کردن به عنوان یک تفریح سالم می‌فرمایند: مسافرت کنید تا سلامت بمانید.

کارکردهای اوقات فراغت، شکوفایی استعدادها
استعدادهای انسان اگر در زمینه و شرائط مساعدی قرار گیرد به فعل تبدیل می‌شوند. از این جهت شناسائی این زمینه‌ها در زندگی فرد بسیار مهم است. اوقات فراغت یکی از این موقعیتهای بسیار مناسب است که فرد می‌تواند با استفاده از آن به شناسائی و تقویت استعدادهای خود بپردازد. مثلا کمی که در این اوقات به نقاشی و یا دیگر کارهایی می‌پردازد که استعداد دارد.

کارکردهای اوقات فراغت ، رشد اجتماعی فرد
اوقات فرد علاوه بر تاثیرات فردی که در شخصیت فرد دارد به رشد اجتماعی او نیز کمک می‌کند. شرکت فرد شبکه‌های اجتماعی موجب بهبود روابط اجتماعی فرد شده و پیشرفت از لحاظ اجتماعی کمک می‌کند. بسیاری از پیشرفتهای فرد با پیشرفت اجتماعی فرد پیوند تنگاتنگ دارد اگر فرد دارای بهترین و ارزنده ترین استعداد باشد تا زمانیکه به ارائه آنها در سطح اجتماعی توانایی نداشته باشد، چندان موفق نخواهد بود.

رهنمودهای عملی برای استفاده اوقات فراغت
اوقات فراغت معنای اصلی آن اشاره به اختیار و آزادی عمل فرد دارد. بنابراین پر کردن آن و حال و هوای کاری به آن دادن از کارکردهای آن می‌کاهد. بنابراین بهتر است فرد در این اوقات با خیالی آسوده و آزادی عمل کامل فعالیت مورد نظر را فقط به خاطر خود و دلخواه و حتی بدون توجه به نتایج مادی و غیره انجام دهد. بنابراین در مورد پر کردن اوقات فراغت کودکان نیز باید از تحمیل فعالیت دلخواه و مورد علاقه خود به کودکان و نوجوانان پرهیز کنیم. از سرگرمیها و فعالیتهای متنوع استفاده شود و البته نه به صورت فشرده تا موجب خستگی و دلزدگی فرد نشود. حتی الامکان در این اوقات بسته به علائق و تمایلات فرد از کارهای هنری نیز گنجانده شود.

هرچند برخی افراد عمدتا اوقات فراغت را با کارهای هنری پر می‌کنند اما این مساله بستگی زیادی به علاقه و استعداد فرد دارد و چون هدف فراز برنامه ریزی برای اوقات فراغت اجبار نیست بهتر است با علاقه و استعدادهای فرد مطابقت داشته باشد. برخی از افراد اوقات فراغت خود را با انواع فعالیتهای رایانه‌ای می‌گذراند که در راس این فعالیتها بازیهای کامپیوتری ، Chat و غیره قرار دارد. اما آنچه توصیه می‌شود اینکه نباید ساعات طولانی از دقت افراد و بویژه کودکان و نوجوانان صرف بازی با کامپیوتر شود زیرا عوارض زیادی در پی خواهد داشت که می‌توان به عوارض جسمانی ، روانی و اجتماعی و فرهنگی تقسیم کرد.

بروز چاقی یکی از عوارض جسمانی است و پرخاشگری نمونه‌ای از عوارض روانی اگر قرار است اوقات فراغت فرد با استفاده از کامپیوتر طی شود لازم است با برنامه ریزی و انتخاب فعالیتهای مطلوب انجام گیرد. صله رحم و دید و بازدید در اسلام به عنوان یکی از فعالیتهای اوقات فراغت معرفی می‌شود که هم آثار مطلوب فردی و هم اجتماعی دارد. در انتخاب فعالیتهای اوقات فراغت از دیگران تقلید نکنید. افراد از لحاظ میزان لذتی که از فعالیتها می‌برند، متفاوتند. اجازه ندهید فعالیتهای شما در اوقات فراغت به صورت عادت بیایدکه از فلسفه اساسی برنامه ریزی اوقات فراغت ساقط است.

سخن آخر
اوقات فراغت به معنای بیکاری نیست. چون در اوقات بیکاری فرد کاری برای انجام دادن ندارد ولی در اوقات فراغت کارهای متعددی می‌تواند داشته باشد که تفاوت آن با اوقات دیگرکه در آنها نیز به انجام کار و فعالیت مشغول است در هدف این کارها و فعالیتهاست. هدف از فعالیتهای اوقات فراغت کسب آرامش ، لذت وراقی است. فرد کاری را نه از روی اجبار و نه بخاطر منافع مادی انجام می‌دهد. این لحظات به خود اختصاص دارد و تنها با هدف مرتبط با شخص وی و آرزوها و خواستهای او انجام می‌شود.

۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

اهميت تدبر و تفکر

بسیاری از مردم اصلاً به این مطلب توجهی ندارند که به چه چیزهایی فکر می کنند. شاید کمی عجیب به نظر برسد، اما می توانم بیشتر برایتان توضیح دهم. اکثریت قریب به اتفاق مردم معمولاً نمی دانند که در ذهنشان چه می گذرد و از این مهمتر حتی نمی دانند که این افکار چه تاثیری می توانند بر روی آنها و محیط اطرافشان داشته باشد.



اندیشه چیست:

افکار نشان می دهند شما چه فردی هستید

نماینده احساسات درونی شما هستند

زاییده تخیلات ذهنیتان می باشند

بازتاب دهنده ضمیر ناخودآگاه شما هستند

زبان گذشته شما می باشند


زمانی که چیزی را با هشیاری احساس کنیم، ذهن ما آنرا به قطعات معنا دار زبانی تبدیل می کند که می توان به این قطعات عبارت اندیشه را اطلاق کرد. این قطعات زبانی در ذهن ما شناور می شوند و با واژه فکر ما آنها را برچسب دار می کنیم.


این افکاری که در ذهن ما بوجود می آیند، از ادراک ما در گذشته نشات می گیرند. برای خود تعابیر مختلفی از واژه های متفاوت را در ذهن قائل می شویم، با حواس خود مطالب مختلف را درک کرده و به ذهن می فرستیم، آموزش های فرهنگی و برنامه ریزی های آموزشی را در غالب فکر به ذهن خود وارد میکنیم و تمام احساست خود را تبدیل به قطعات زبانی کرده و وارد ذهنمان می کنیم. به همین دلیل می توان اظهار داشت که اندیشه یک مفهوم کاملاً انتزاعی است. به عنوان مثال، به این دلیل می گوییم یک برگ "سبز" است چراکه به عنوان یک قرارداد، رنگی که برگ به چشم های ما انعکاس می دهد، سبز نامگذاری شده.

یکی از مهم ترین گام هایی که می تواند هر فرد را در زندگی خود به سوی شادکامی و موفقیت سوق دهد، انعطاف پذیری ذهن اوست. من لازم نمی بینم که توضیح زیادی در این مورد برایتان بدهم چراکه همه شما با چشم های خودتان این مورد را تجربه کرده اید. بدبخت ترین افراد کسانی هستند که همیشه به یک نظریه اشتباه می چسبند و حاضر نیستند به هیچ وجه از آن بگذرند.


افراد منفی معمولاً دایره افکار محدودی دارند و مرتباً به دور یک حلقه تدافعی می گردند و یک دور تسلسل منفی برای خود ایجاد می کنند. آنها اغلب در مورد موقعیت، افرادی که اطرافشان هستند، خودشان، و به طور کلی همه چیز منفی صحبت می کنند. آنها همان حرف های تکراری شان را بارها و بارها تکرار می کنند. آنها انگشتانشان را آماده نگه داشته اند تا به طور مداوم اطرافیان را مقصر کارهای خودشان کنند و فراموش می کنند که خودشان مسئول تمام وقایعی هستند که برایشان اتفاق می افتد. بعد تعجب هم می کنند که چرا همیشه ناراحت هستند.



البته منظور من این نیست که بر روی احساسات خود درپوش بگذارید. احساسات یک مرحله عمیق تر از افکار هستند. به هر حال اگر احساس بدی داشته باشید باز هم به طور عمقی تر نوعی حس منفی به شما دست می دهد و باعث ایجاد منفی گرایی در درون شما می شود؛ اما به نظر می رسد که بیشتر اوقات افراد هیچ گونه کنترلی بر روی احساسات آنی خود ندارند. با خواندن این مقاله یاد میگرید که تا آنجایی که بخواهید می توانید افکار خود را کنترل نمایید.


بیشتر دانشمندان قرن اخیر بر این باورند که به هر چیزی که فکر می کنید و بر روی آن تمرکز می کنید، برایتان اتفاق می افتد و به حقیقت می پیوندد. اندیشه پس از مدتی به عینیت مبدل می گردد. برای بدست آوردن چیزهای بهتر باید طرز تفکر خود را تغییر دهید. فیلم جالبی که در این زمینه ساخته شده و می تواند به تغییر شرایط شما کمک کند فیلم "راز (Secret)" می باشد.

یکی دیگر از موارد مهمی که در این زمینه باید به آن توجه داشته باشید، قانون وجود چرخه در طبیعت می باشد. به این ترتیب که افکار منفی باعث ایجاد احساسات منفی می شوند، پیرو آن اعمال منفی از فرد سر می زند، این امر سبب ایجاد شرایط منفی در وضعیت زنگی فرد می شود و همین امر مجدداً سبب ایجاد افکار منفی تری در ذهن فرد مورد نظر می شود.


البته خبر خوشحال کننده این است که چرخه فوق الذکر در مورد افکار مثبت نیز مصداق دارد. از هر دو طرف می توان به قضیه نگاه کرد. به هر حال ابزاری است که کائنات در اختیار ما قرار داده و این به خود ما بستگی دارد که چگونه از آن استفاده کنیم.


یا یک مثال دیگر می توانیم موضوع را روشن تر کنیم. تصور کنید که این چرخه یک برکه است. گاهی اوقات، مثلاً زمانی که در یک خواب عمیق و راحت هستید، برکه شما زلال و صاف است. زمانیکه با زخم ها و آسیب های احساسی مواجه می شوید، در برکه شما گرداب بوجود آمده و افکار منفی در آن غوطه ور می شوند. افکار خوآگاه شما سطح این برکه را می پوشانند و احساساتتان عمق آنرا تشکیل می دهند. هر گونه تغییر در اعماق برکه می تواند بر روی آبهای سطحی نیز تاثیر گذار واقع شود و هر گونه تلاطم در آب های سطحی بر روی آبهایی پایین تر نیز تاثیر می گذارد.


اما جریانی که به طور کلی برای بیشتر افراد اتفاق می افتد به این شرح است: یک نفر تصمیم می گیرد که دامنه افکار، و به طور کلی زندگی خود را مثبت کند، اما باز هم احساس خوبی به او دست نمی دهد. مسئله ای که در این مرحله اتفاق می افتد صرفاً به این شکل است که چون فرد در مراحل ابتدایی تغییرات درونی قرار دارد ممکن است دچار تضادهایی شود. چون یک سری تغییرات از سطح به عمق تحمیل می شود، اعماق وجود فرد سعی می کند تا نوعی مخالفت را اعمال کند و عنان امور را به دست گیرد. به همین دلیل می توان اظهار داشت که مراحل ابتدایی از اهمیت بیشتری برخوردار می باشند.


شاید در نگاه اول انجام دادن این کار کمی دشوار به نظر برسد، اما اینطور نیست؛ فقط کمی زمان می خواهید و قدری تعهد بیشتر. در ابتدا نوعی فیلتر وجود دارد که اجازه نمی دهد افکار مثبت به سطوع درونی تر نفوذ کنند. به همین دلیل روند تغییر فرد نیازمند زمان بیشتری است. زمانی که روی افکار مثبت پافشاری کنید، سطوح زیرین ابتدا آرام شده، متوقف می شوند و نهایتاً مطابق خواسته شما تغییر پیدا می کنند. از آن به بعد می توانید شاهد احساسات مثبت خود باشید.


در این موقعیت شما نه تنها خوب فکر می کنید بلکه احساس خوبی هم به شما دست می دهد و زمانی هم که یک ایده منفی به ذهن شما راه پیدا می کند به سرعت راه خروج خود را پیدا می کند و تاثیر کمتری را بر روی شما می گذارد.

اما به راستی شما چرا باید یک چنین کاری را انجام دهید؟ چرا باید مراقب فکر کردن خود باشید؟ چرا باید شیوه اندیشیدن خود را تغییر دهید؟ خوب اگر بخواهم خیلی راحت پاسخ شما را بدهم باید بگویم که آیا دوست دارید که خوشحال باشید؟ چگونه می توانید خوشحال باشید درحالیکه هر لحظه یک فکر منفی به سوی ذهن شما روانه می گردد؟ آیا درحالیکه افکار منفی، سرزنش گر و ناراحت کننده کنترل ذهن شما را به دست می گیرد، می توان انتظار شادکامی داشت؟


می خواهید خوشحال باشید؟ طرز تفکر خود را تغییر دهید.


در نهایت باید بگویم که اگر می خواهید دایره افکار خود را تغییر بدهید، ابتدا باید نوع نگرش خود را قبول کنید و تعیین کنید که آیا فرد منفی گرایی هستید یا خیر؛ اما هیچ گاه نباید اجازه دهید که احساس گناه به شما دست بدهد. اگر احساس گناه داشته باشید هیچ گاه نمی توانید از افکار منفی خود دست بردارید و به مثبت اندیشی برسید.


چیزی که باید به خودتان بگویید این است: "در حال حاضر، من در حال تفکر به یک مسئله منفی هستم و نباید مسئولیت افکار خود را به گردن دیگران بیندازم. من اینطوری فکر می کنم چون تا این لحظه نمی دانستم که حق انتخاب دارم، قبول می کنم که در حال منفی گرایی هستم و همین حالا موضع خود را به سوی مثبت اندیشی تغییر می دهم

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

را ه های به دست آوردن آرامش ((به خصوص در محیط کاری))

را ه های به دست آوردن آرامش ((به خصوص در محیط کاری))

1- جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه كنید.
2- دست كم روزی 15 دقیقه را در سكوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی كه دارید فكر كنید. سكوت عصاره‌ ی آرامش است، با زور نمی‌ توان آن را ایجاد كرد، باید زمانی كه فرا رسید آن را بپذیرید. اگر برایتان امکان دارد دست كم روزی یك ساعت، تنها به اتاقی بروید و در را به روی خود ببندید.
3- افراد آرام به خود می ‌گویند كه برای تغییر گذشته كاری نمی ‌توان كرد، آنگاه از فكر ادامه زندگی لذت می ‌برند.
4- وقتی احساس می ‌كنید كه سرتان پر از فكرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آنها را پاك كنید.
5- اگر نتوانید كسی را ببخشید، افكار خشمگین‌ تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد كرد. شاد كردن دیگران، باعث آرامش می ‌شود.
6- آرامش را از كودكان بیاموزید، ببینید كه چگونه در همان لحظه‌ ای كه هستند، زندگی می‌ كنند و لذت می ‌برند.
7- از همان كه هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می‌ كنید.
8- هرچه اكسیژن بیشتری به شما برسد، آرام‌ تر خواهید شد، خوب است در محل كار و زندگی خود گیاهی نگه دارید.
9- مهم نیست كه با شما مؤدبانه برخورد كنند یا نه، برخورد مؤدبانه‌ ی شما، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.
10- سرعت حركت شما با احساستان رابطه‌ ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حركات بدن خود را آرام ‌تر كنید، طولی نمی‌ كشد كه آرام خواهید شد. گاهی می ‌توانید برای رسیدن به آرامش، دراز بكشید، عضلات خود را شل كنید و به هیچ چیز فكر نكنید.
11- با حركات آرام و صحبت كردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل كنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید كه با صدای بلند صحبت كند؟
12- با شوخ طبعی به آرامش خود كمك كنید.

13- راحتی، یكی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و كفش راحت.
• هر چند وقت یك بار ساعتتان را کنار بگذارید و خود را از فشار زمان نجات دهید.
• در آوردن كفش‌ها به كاهش فشار عصبی كمك می‌كند.
• فشردن یك توپ كوچك، تنش‌های عصبی‌ را كه در انگشتان و دست‌های شما متمركز شده‌اند، خالی می ‌كند.
• لباس‌های گشاد و راحت، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می‌ شود.
14- لحظه‌ های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عكس و فیلم بگیرید، سپس بیشتر وقت‌ها آنها را به یاد آورید و درباره‌ شان فكر كنید و لذت ببرید.
15- هوای دریا، آب شور و صدای امواج، همگی باعث آرامش می ‌شوند، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نكنید. تماشای ماهی‌ ها مثل خیره شدن به دریا، در شما ایجاد آرامش می ‌كند، زیرا ماهی‌ها آرام شنا می ‌كنند و آرام تنفس می‌ كنند.
16- آهسته غذا خوردن و جویدن، باعث تجدید قوای فكری و احساس آرامش خواهد شد.
17- برای تأثیر بیشتر و رسیدن به آرامش، در خود متمركز شوید و آرام نفس بكشید.
18- تمرین كنید كه آرامتر از حد معمول صحبت كنید، این كار خود به خود ضربان قلب و تنفستان را كم می‌ كند و به شما اجازه می‌دهد، ذهن و فكرتان را از بسیاری مسائل پاك كنید.
19- اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یكی از با افتخارترین روش‌های رسیدن به آرامش خاطر رسیده ‌اید، آنگاه می‌ توانید بگویید، الا بذكر الله تطمئن القلوب . اگر از خدا دور افتاده‌اید، اكنون زمان آشتی است. داشتن یك تكیه‌ گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش می ‌شود.
20- احساسات و مشكلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس كنید.
21- یكی از مهمترین مهارت‌ها در آرام بودن، فكر نكردن به مسائل كوچك است، دومین مهارت، كوچك شمردن تمام مسایل است.
22- شاد كردن دیگران، موجب آرامش می‌ شود. نمی ‌دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یك كارتن خواب هدیه دهید. قدردانی كنید. دیگران را برای لطف كردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف كه وظیفه نیست!
23- اگر می‌ دانستید كه : «سیگار كشیدن + ورزش نكردن = ا سترس ، اضطراب و حذف آرامش»، هرگز سیگار نمی‌ كشیدید و ورزش كردن را به تعویق نمی‌ انداختید.

را ه های به دست آوردن آرامش ((به خصوص در محیط کاری))


را ه های به دست آوردن آرامش ((به خصوص در محیط کاری))


1- جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه كنید.
2- دست كم روزی 15 دقیقه را در سكوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی كه دارید فكر كنید. سكوت عصاره‌ ی آرامش است، با زور نمی‌ توان آن را ایجاد كرد، باید زمانی كه فرا رسید آن را بپذیرید. اگر برایتان امکان دارد دست كم روزی یك ساعت، تنها به اتاقی بروید و در را به روی خود ببندید.
3- افراد آرام به خود می ‌گویند كه برای تغییر گذشته كاری نمی ‌توان كرد، آنگاه از فكر ادامه زندگی لذت می ‌برند.
4- وقتی احساس می ‌كنید كه سرتان پر از فكرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آنها را پاك كنید.
5- اگر نتوانید كسی را ببخشید، افكار خشمگین‌ تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد كرد. شاد كردن دیگران، باعث آرامش می ‌شود.
6- آرامش را از كودكان بیاموزید، ببینید كه چگونه در همان لحظه‌ ای كه هستند، زندگی می‌ كنند و لذت می ‌برند.
7- از همان كه هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می‌ كنید.
8- هرچه اكسیژن بیشتری به شما برسد، آرام‌ تر خواهید شد، خوب است در محل كار و زندگی خود گیاهی نگه دارید.
9- مهم نیست كه با شما مؤدبانه برخورد كنند یا نه، برخورد مؤدبانه‌ ی شما، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.
10- سرعت حركت شما با احساستان رابطه‌ ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حركات بدن خود را آرام ‌تر كنید، طولی نمی‌ كشد كه آرام خواهید شد. گاهی می ‌توانید برای رسیدن به آرامش، دراز بكشید، عضلات خود را شل كنید و به هیچ چیز فكر نكنید.
11- با حركات آرام و صحبت كردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل كنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید كه با صدای بلند صحبت كند؟

12- با شوخ طبعی به آرامش خود كمك كنید.

13- راحتی، یكی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و كفش راحت. ((مانند :

• هر چند وقت یك بار ساعتتان را کنار بگذارید و خود را از فشار زمان نجات دهید.
• در آوردن كفش‌ها به كاهش فشار عصبی كمك می‌كند.
• فشردن یك توپ كوچك، تنش‌های عصبی‌ را كه در انگشتان و دست‌های شما متمركز شده‌اند، خالی می ‌كند.
• لباس‌های گشاد و راحت، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می‌ شود. ))

13- راحتی، یكی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و كفش راحت.
14- لحظه‌ های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عكس و فیلم بگیرید، سپس بیشتر وقت‌ها آنها را به یاد آورید و درباره‌ شان فكر كنید و لذت ببرید. 15- هوای دریا، آب شور و صدای امواج، همگی باعث آرامش می ‌شوند، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نكنید. تماشای ماهی‌ ها مثل خیره شدن به دریا، در شما ایجاد آرامش می ‌كند، زیرا ماهی‌ها آرام شنا می ‌كنند و آرام تنفس می‌ كنند.
16- آهسته غذا خوردن و جویدن، باعث تجدید قوای فكری و احساس آرامش خواهد شد.
17- برای تأثیر بیشتر و رسیدن به آرامش، در خود متمركز شوید و آرام نفس بكشید.
18- تمرین كنید كه آرامتر از حد معمول صحبت كنید، این كار خود به خود ضربان قلب و تنفستان را كم می‌ كند و به شما اجازه می‌دهد، ذهن و فكرتان را از بسیاری مسائل پاك كنید.
19- اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یكی از با افتخارترین روش‌های رسیدن به آرامش خاطر رسیده ‌اید، آنگاه می‌ توانید بگویید، الا بذكر الله تطمئن القلوب . اگر از خدا دور افتاده‌اید، اكنون زمان آشتی است. داشتن یك تكیه‌ گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش می ‌شود.
20- احساسات و مشکلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس كنید.
21- یكی از مهمترین مهارت‌ها در آرام بودن، فكر نكردن به مسائل كوچك است، دومین مهارت، كوچك شمردن تمام مسایل است.
22- شاد كردن دیگران، موجب آرامش می‌ شود. نمی ‌دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یك كارتن خواب هدیه دهید. قدردانی كنید. دیگران را برای لطف كردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف كه وظیفه نیست!
23- اگر می‌ دانستید كه : «سیگار كشیدن + ورزش نكردن = استرس، اضطراب و حذف آرامش»، هرگز سیگار نمی‌ كشیدید و ورزش كردن را به تعویق نمی‌ انداختید.



منبع :

سایت های معتبر روانپزشکی و مشاوره وزارت بهداشت و درمان

خلاصه شرحی از بحث 5s

همانند خیلی از اصطلاحات و فنون امروزه از ژاپن است. این پنج واژه را در زبان ژاپنی و انگلیسی در ذیل میبینید:
منشا 5s :
واژه 5s بیانگر پنج کلمه است که در انجام کارها در سازمان ، کارخانه و یا حتی در زندگی شخصی در منزل قابل اعمال میباشد.
انگلیسی --------- ژاپنی
Seiri ---------- sort
Seiton ---------- set in order
Seiso ----------shine
Seiketsu ---------- standardize
Shitsuke ----------sustain
ترجمه s در انگلیسی:
سوا کردن(sort)
سری کردن/دسته بندی کردن(or straighten set in order)
نظافت(shine or sweep)
استانداردسازی(standardize)
نگهداری/خود نظمی (sustain or self-discipline)

5s زمانی که jit (تولید به هنگام) در تویوتا به کار گرفته شد بوجود آمد.اساس 5s این است که محیط کار نباید انباشته باشد.محیط شلوغ و کثیف بسیار دست و پا گیر است و همه انسانها دوست دارند که در یک محیط تمیز و مرتب و با اطمینان کافی کار بکنند.
حال هر یک را شرح میدهیم:

1- سوا کردن:
عبارت است از شناسایی بهترین حالت فیزیکی محل کار ،مجموعه گامهایی که ما در محل کار مشخص میکنیم که چه چیزی باید نگه داشته شود و چه چیزی نباید نگه داشته شود.ما باید مشخص نماییم که در یک مکان چه ابزاری به کار میآید و آنها را از ابزارهایی که به کار نمیآید جدا کنیم. هر منطقه کاری فقط باید شامل اقلامی باشد که برای انجام کار در آن منطقه نیاز است، بقیه اقلام را باید خارج از منطقه ی کاری جور نمود.
مشکلات عدم سری کردن شامل موارد ذیل میشود:
- متصدی ها در پیدا کردن اقلامی که نیاز دارند ناتوان میشوند.زمان مصرف شده برای جستجو جز ضایعات است(در زبان ژاپنی یک muda است) و اگر بتوانیم اقلامی را که نیاز داریم در یک مکان مشخص نگاه داریم ،میتوانیم در زمان صرفه جویی کنیم

- به هم ریختن زیاد محل کار و قفسه ها موجب میشود که حرکت در محیط کار و دیدن یکدیگر و ارتباط برقرار کردن دشوار گردد.

- سوا کردن در جهت حذف مواد اضافه ، آزاد کردن سرمایه ،تغییر کمتر ،دوره زمانی کوتاهتر و ... میباشد.عنصر اصلی در سوا کردن یک نگاه منطقی به محیط کار است.

2- سری کردن:
هر چیزی در محل کار باید یک مکان داشته باشد و در واقع هر چیزی باید سر جای خودش باشد.فرایند سری کردن در خارج از محل در واقع توصیف مرحله ی قبل است.با برداشتن اقلام دور انداختنی یا بردن آنها به محل دیگر فضای بیشتری ایجاد میشود.این فضا قابل رویت است و کمک میکند که گزینه های طراحی دیگری در منطقه بوجود بیاید.در این مرحله باید اقلام را دسته بندی کنیم تا به راحتی بدانیم که هر چیزی در کجا قرار دارد.مثل آنچه که یک تعمیرکار روی میز کارش و یا در قفسه ای کنار میز کار خود دارد و به راحتی میداند که هر ابزاری را که نیاز دارد در کجا قرار دارد.

3- نظافت:
این اصل به آنجا برمیگردد که ما در محیط تمیز با روحیه تر و بهتر به تولید میپردازیم.این یک امر عملی است که ما هر آنچه را که میخواهیم فوری بتوانیم استفاده نماییم.ما نمیتوانیم با یک آچاری که به طور کامل روغنی است یک محصول را که دارای قطعات بادی یا هیدرولیک میباشد تنظیم نماییم.موضوع دیگر سلامتی و ایمنی است مانند رفتن تراشه به چشم از طریق باد.باید هر روز زمانی را برای تمیز کاری صرف نمود.تمیزی شامل تلاش برای نگهداری محل کار،بهبود ظاهر محل کار،و مهمتر از آن جلوگیری از کثیف شدن محل کار میباشد.
عناصر نظافت عبارتند از:
- ابتدا باید مشخص کنیم که چه کسی مسئول هر منطقه است.
- دوم باید زمانبندی انجام را مشخص نماییم که چه روزهایی و در چه ساعاتی باید این کار انجام شود.
- در نهایت باید مطمئن شد که وسایل تمیز همیشه در دسترس هستند و آماده برای استفاده میباشند.
4- استانداردسازی:
در جهت بهبود فعالیت یک خطر وجود دارد و آن این است که تمرکز مدیریت به مسائل دیگری باشد و نقاط حساس را فراموش کند.استانداردسازی مجموعه فنهای است که از روی دادن این مسائل جلوگیری میکند.در این مرحله یک جدول زمانی که تمام عنصرها را در بر میگیرد تهیه می شود.

قدم اول در این سیکل بررسی دوره ای مناطق کاری است، که مطمئنا همه کارکنان در تمام مناطق را در بر خواهد گرفت.این جدول مشخص میکند که کجا از استاندارد منحرف میشویم.در این مرحله میتوان از برچسب گذاری استفاده نمود.

قدم دوم این است که فعالیتهای ضروری سری کردن را به عهده بگیرد ، بطوریکه قدم اول را توسعه دهد.

در نهایت در مدت استانداردسازی افراد از مناطق دیگر دیدن میکنند و یک چشم حساس بالای کل مناطق کاری بوجود می آید.

به طور خلاصه همه باید از یک راه مشخص کارها را انجام دهند.هر کسی در محل کار در سازمان باید با 5s درگیر شود و سعی کند که کارها را به بهترین شکلی که مشخص شده و با یک روش و یک عمل و در همه جا به یک شکل انجام دهد.طرح های محل کار و تکنیکهای ذخیره سازی باید در هر جا استاندارد باشند.

5- خود نظمی:
مرحله نهایی نظم است.در انگلیسی آن را خود نظمی یا نگهداشتن معنی نموده اند.یک تفاوت اساسی ما بین استانداردسازی و خود نظمی وجود دارد.بدین شکل که اساس استانداردسازی یک برنامه بازدید بسیار دقیق است که تضمین کند کارها همانطور که باید و با همان شیوه حفظ شده اند.اما اساس خود نظمی چیزی فراتر از این است ، آن مثل وسیله مکانیکی نیست که به راحتی آن را کنترل کنیم و به کار ادامه دهیم، بلکه مجموعه ای از شیوه هایی است که ما به کار میبریم تا بر قلبها و ذهنها غلبه کنیم در جهت تربیت کارکنانی که به خوبی از سازمان نگهداری کنند.در این مفهوم خود نظمی شاید یک اصطلاح ناخوشایند باشد زیرا کارکنان مجبور میشوند بعضی اوقات کارهایی را به اجبار انجام دهند که اگر انجام ندهند با جریمه های نتیجه بخش روبرو خواهند شد.

5s منجر به تغییر فرهنگ میشود و در تمام سطوح سازمان و در وجود هر کسی که با آن سر و کار دارد ریشه دارد.

در نهایت باید به نکات کلیدی این مبحث توجه کنیم:
* ارتباط:مردم باید بدانند که برای چه تلاش میکنند و چرا؟
* آموزش:آنها باید مفاهیم و فنون واحد را را بفهمند.
* یادداشت ها و تشخیص: مردم نیاز دارند که احساس کنند تلاشهای آنها شناخته شده هستند.
* زمان:اگر ما میخواهیم 4 یا 5 دقیقه زمان صرف برداشتن تراشه از کف زمین و دور دستگاه کنیم باید مطمئن شویم که در این زمان اجازه یک همچین کاری را داریم.
* ساختار:لازم است که مشخص کنیم آنچه که انجام میشود توسط چه کسی باید انجام شود و تضمین کنیم که جدول زمانی به روز و واضح باشد.

*** 5s در نهایت منجر به بهبود فرایندهای ذیل میشود***
+ کاهش زمان نصب
+ کاهش زمان چرخه
+ کاهش حوادث
+ کاهش ضایعات
+ افزایش امنیت
+ افزایش فضای اداری در محیط کار

* منبع
((سایت های مورد اطمینان و معتبر ))
(( وزارت کار و امور اجتماعی))
((جزوه آموزشی ارائه داده شده از طرف اداره محترم ناحیه یک همدان در جلسه مورخه 19/7/88))